ای شاعران در شعرِ خود مضمون بریزید
عباس(ع) آمد... پای اسم اَش خون بریزید
روح القُدُس را سخت در آغوش گیرید
روحِ خبیثِ خویش را بیرون بریزید
جمعِ لب و گیسو و چشم و خال جمع است
در ظرف های عاشقان معجون بریزید
ساقی اگر مست است از مستی چه باکی ست؟
پیرِ خراباتی است او... افزون بریزید
دست از طلب برداشتیم او خود طلب کرد
بر چشم زخمِ حاسدان افسون بریزید
حالا که حرفِ مرد شد؛ اهلِ فتّوت
اشکی به پای روضه اش، محزون بریزید
درود بر این جان دوباره بر این صفحات
خسته شده بودم از این همه صفحه اول.