چشمۀ چشمهایش

اَللَّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ شاعِرٍ شَعَرَ حَقَّ چَشْمْ هایَشْ

چشمۀ چشمهایش

اَللَّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ شاعِرٍ شَعَرَ حَقَّ چَشْمْ هایَشْ

دست از طلب برداشتیم او خود طلب کرد


ای شاعران در شعرِ خود مضمون بریزید

عباس(ع) آمد... پای اسم اَش خون بریزید

 

روح القُدُس را سخت در آغوش گیرید

روحِ خبیثِ خویش را بیرون بریزید

 

جمعِ لب و گیسو و چشم و خال جمع است

در ظرف های عاشقان معجون بریزید

 

ساقی اگر مست است از مستی چه باکی ست؟

پیرِ خراباتی است او... افزون بریزید

 

دست از طلب برداشتیم او خود طلب کرد

بر چشم زخمِ حاسدان افسون بریزید

 

حالا که حرفِ مرد شد؛ اهلِ فتّوت

اشکی به پای روضه اش، محزون بریزید

 

نظرات 1 + ارسال نظر
ناشناس جمعه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1395 ساعت 11:22 ب.ظ

درود بر این جان دوباره بر این صفحات
خسته شده بودم از این همه صفحه اول.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد