چشمۀ چشمهایش

اَللَّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ شاعِرٍ شَعَرَ حَقَّ چَشْمْ هایَشْ

چشمۀ چشمهایش

اَللَّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ شاعِرٍ شَعَرَ حَقَّ چَشْمْ هایَشْ

گذار درد طوفان کرد... دست از ما بشو بیدل


آیینه‌ای از رنگ چشمانت سخن گفت
وقتی صدایت را کسی در گوش من گفت

با کام تلخم نیمه شب شعری نوشتم
اما تمام شعر را شیرین دهن گفت

خاکم کنید و عشق را از من نگیرید
این جمله را دیوانه‌ای با گورکن گفت

نیم از وجودم زخمی و نیمی به آغوش
با غم چگونه مرد را باید به زن گفت؟!...

هر جا که رسمی از جنون باشد دلم هست
عریانی ما را غریبی بی کفن گفت


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد