چشمۀ چشمهایش

اَللَّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ شاعِرٍ شَعَرَ حَقَّ چَشْمْ هایَشْ

چشمۀ چشمهایش

اَللَّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ شاعِرٍ شَعَرَ حَقَّ چَشْمْ هایَشْ

کبوترهای چاهی


در فصل پرواز کبوترهای چاهی

من هم شدم تا صحن سقاخانه راهی


جایی که فرصت از زمین تا آسمان است

رخصت برای پر زدن داریم گاهی


گاهی که می‌شورد دمِ نقاره‌خانه

وقتی که می‌افتد در آغوشت نگاهی


انگار غیر از تو کسی دور و برش نیست

هرچند در سیلاب اشک و غرق آهی


آنجا غروبش هم طلوعی تازه دارد

شب‌ها که می‌آید نسیم صبحگاهی


بخت سپیدی داشتم که دل سپردم

بگذار لافش را به پای روسیاهی


اذن دخولش را غزل کردم برایش

اِنّی وَقَفتُ... آمدم با بی‌پناهی


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد