با چشمهایت عاقبت راهی به خود وا میکنم
گمگشتهای دارم که آن را در تو پیدا میکنم
با تیغِ معصومانهات هر قدر میخواهی بزن
چون زخمها را هم به دست تو مداوا میکنم
وصل و فراقت را یکی دیدم که بعد از عاشقی
دارم برای مرگ بیش از حدّ تقلّا میکنم
جایی که درک مردم از عاشق شدن دیوانگی است
من هم به ناچار عشق را با عقل حاشا میکنم
روزی اگر میخواستی از من جدا باشی، بدان
در هر غزل حرفی زِ لبهای تو افشا میکنم
*
از سال شصت و یک اگر جاماندهام سالی دگر
هر جور که باشد خودم را در دلت جا میکنم
بسیار زیبا
ممنون
حیف از اون قالب وبلاگ به اون قشنگی!
نمیشه بازیابیش بفرمایید حضرت شاعر؟!
واقعا حیف... نه. بلاگ اسکای گفته به خاطر مشکلات امنیتی امکان ویرایش قالبو برداشته
خیلی زیبا و مثل همیشه پر از ذوق
..
همیشه نابی رفیق..
..
اوچیکم
مخلصم