دل به این دارم که رزق سالمان ده شب غم است
این غم شیرین به هرچه تلخکامی مرهم است
ریختم در خود تمام سال درد و رنج را
حالِ یک دیوانه تنها با مُحرم مَحرم است
از لَیَالٍ عَشْر هر شب بود عاشورای ما
تشنه آبِ شور هر قدری که مینوشد کم است
اشکهایم را نکردم پاک تا پاکم کنند
روضهاش شرط قبول توبههای آدم است
نوش جانش هر که مستی کرد با یک استکان
چایی روضه همیشه با همین نیّت دم است
میشود تکریم بیشک میهمان تکیهها
میزبان مجلساش وقتی رسول اکرم(ص) است
ای به پرهای عَلَم پرواز کرده یاد کن
از زمینگیری که راهش بستهی پیچ و خم است
آخر این بیرق جهان را زیر نامش میکشد
کربلا یک شهر نه... بلکه تمام عالم است
عالی. مرحبا