چشمۀ چشمهایش

اَللَّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ شاعِرٍ شَعَرَ حَقَّ چَشْمْ هایَشْ

چشمۀ چشمهایش

اَللَّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ شاعِرٍ شَعَرَ حَقَّ چَشْمْ هایَشْ

یا وفا یا طلب وصل تو یا مرگ رقیب...


همچون پرنده‌ای است که در دام دانه‌ای

دیوانه‌ای که جز تو ندارد بهانه‌ای


احوال ما به حالت چشم تو جمع شد

اینگونه باد زلف کسی دست شانه‌ای


تا صبح هم قدم زده‌ام کل شهر را

جز خانه‌ی تو باز نشد درب خانه‌ای


ارشد الی‌ الطریق مرا هم شنیده‌ای

کز دوری‌ات رسیده به ما هم اعانه‌ای


آیینه شد دلی که در آیینه‌ات شکست

تا آتشی کشید به جانش زبانه‌ای


اینقدر در هوای وصالش سرک نکش

با خلوتت بساز و خیال شبانه‌ای


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد