چشمۀ چشمهایش

اَللَّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ شاعِرٍ شَعَرَ حَقَّ چَشْمْ هایَشْ

چشمۀ چشمهایش

اَللَّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ شاعِرٍ شَعَرَ حَقَّ چَشْمْ هایَشْ

اول قتیل


از سفره‌‌اش دوباره خیال آب و نان گرفت

روح‌القدس دمید و غزل نیز جان گرفت


ربّ من از سلاله‌ی ارباب آمده است

سهم مرا رسیدنش از آسمان گرفت


با چشم‌های مست علی‌اکبری(ع) او

باید که هو کشید و به ذکرش زبان گرفت


جانم به رقصِ تیغ به دستش که در سماع

"حسنش به اتفاق ملاحت جهان گرفت"


در چلّه‌ی کمان عبودیّت حسین(ع)

او را خدا برای شهادت نشان گرفت


او اولین قتیل ز نسل خلیل بود

بی‌چاره‌ آن عبا که تنش در میان گرفت


رزق شهادت دلِ پُر درد خویش هم

در پیچ و تاب گیسوی او می‌توان گرفت


لیلایی است آتش عشقم که سوختم

یا حق، تمام هستی خود را فروختم


پیرِ طریقِ پیر و جوان، اکبر(ع) است او

معراجِ بی‌نشانه‌ی پیغمبر است او


در حشر جلوه می‌کند و مست می‌شویم

کهنه‌ترین شراب خُم محشر است او


دل را به اختیار ندادم به حضرتش

مثل تمام هاشمیان دل‌بر است او


شیعه چو جان به بیعت چشمش نذاشته

بیعت کند که آینه‌ی حیدر(ع) است او


افسوس می‌خورم که چرا جان نداده‌ام

در مقتلی که جای علی‌اکبر(ع) است او


بعد از اذان ظهر اذا الشمس کوّرت

بر روی خاک کرب و بلا پرپر است او


هرکس در این میانه اگر ناله‌ای شنید

آری... صدای حنجره‌ی مادر(س) است او...


زهرا(س) تمام روضه‌ی ناگفته‌ی علی(ع) است

تسبیحِ تربتش همه آغشته‌ی علی(ع) است


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد