همین که شام سیاهم سپید شد به نگاهی
عدم به وقت وجودم رسید... "شد" به نگاهی
من و تمام هرآنچه به دست خویش نوشتم
شبی به شطحِ لبی ناپدید شد به نگاهی
مقدّر است برای کسی که قدر ندارد؛
دلی که از همه کس ناامید شد به نگاهی
منی که بار نبردم پس از توجه حیرت
ستون قامتم از غم خمیده شد به نگاهی
رسیدهام به قراری که بیقرار بمیرم
تمام شهر بگوید: "شهید شد به نگاهی"
یا اینطور:
رسیدهام به قراری که بیقرار بمیرم؟
و تمام شهر بگوید: "شهید شد به نگاهی"؟
اگه خدایی نکرده استفهامش انکاری باشه چی؟!!