چشمۀ چشمهایش

اَللَّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ شاعِرٍ شَعَرَ حَقَّ چَشْمْ هایَشْ

چشمۀ چشمهایش

اَللَّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ شاعِرٍ شَعَرَ حَقَّ چَشْمْ هایَشْ

سرِ سال از محرّم آفریدند...


به یاد دسته‌ی بازار و دستان میان‌داری...

که بالا رفت و با دم‌هاش شد خونابِ دل جاری


به یاد تکیه‌ی حاجب، به یاد گریه‌ی واجب
به یادِ تازه‌های کهنه در اشعارِ تکراری

به یادِ دایی‌ام که با تمام دردهایش هم
بدونِ هیکلی می‌کرد با شالی علمداری*

به یادِ دودِ اسفندی که در جان می‌دمید آتش
محرّم‌ بود و ما آواره‌های کوچه بازاری

تمامِ سال را با یادِ این اوقات سر کردم
وگرنه دفن می‌شد جان و تن در زیرِ آواری...

... که دنیا ریخته بر روی ما، باشد، غمی هم نیست
چه غم دارد کسی که می‌کشد بر شانه‌اش داری

اگر یارم نشد یادم برای شرحِ بدمستی
نمی‌خواهم به جز یادِ حسین‌ام(ع) از کسی یاری

حسینی(ع) می‌شناسم من که عاشوراست غوغایش
حسینی(ع) بیشتر از هر چه در رویای خود داری...


* برای علم یا علامت کشیدن که در جلوی دسته‌ها حرکت می‌کند، از کمربند‌هایی استفاده می‌کنند که نامش هیکلی است. هیکلی بخشی از وزن علم را تحمل می‌کند تا علامت‌کش یا علمدار بیشتر بر حفظ تعادل و حرکت متمرکز باشد. بعضی‌ها با عشق‌تر بودند، اعتقاد داشتند که بارِ یار را بدونِ ابزار باید کشید، بدونِ کمک کسی یا چیزی، این جماعت شالی از شال‌های علم را به کمر می‌بستند و یا علی(ع)...

نظرات 2 + ارسال نظر
حمید جمعه 23 آبان‌ماه سال 1399 ساعت 04:46 ب.ظ https://gharghenegah.blogsky.com/

احسنت... خیلی خوب

ممنون

ف.الف سه‌شنبه 4 آذر‌ماه سال 1399 ساعت 02:22 ق.ظ http://majhool.blog.ir

حسینی بیشتر از هرچه در رویای خود داری...

...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد