چشمۀ چشمهایش

اَللَّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ شاعِرٍ شَعَرَ حَقَّ چَشْمْ هایَشْ

چشمۀ چشمهایش

اَللَّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ شاعِرٍ شَعَرَ حَقَّ چَشْمْ هایَشْ

برای تیغِ او ...


هجوم اشک بارم را سبک‌تر می‌کند هر شب

غمم را او فقط انگار باور می‌کند هر شب


برای تیغِ او عزمی است در جریانِ رگ‌هایم

که شوق جان سپردن را میسّر می‌کند هر شب


اگر در خواب دیدم معجزاتِ چشم‌هایش را

چرا بیداری‌ام را هم مکدّر می‌کند هر شب


جهان از او ز هر سویی صدایی هست در گوشم

مرا همچون کلیم از جذبه‌اش کر می‌کند هر شب


به رسم بی‌قراری عادتم داده است خود ورنه

قرار رفتنم را هم مقدّر می‌کند هر شب


به حالِ دل دلم می‌سوزد و این را نمی‌دانم

چگونه با تمنای لبش سر می‌کند هر شب


اگر یک آه با یادش چنین شیرین‌ شده بر لب

دمِ یا هو به جان قندِ مکرر می‌کند هر شب


تمامِ دردهای عالم از چاهِ تو می‌جوشد

همین تکرارها چشمِ مرا تر می‌کند هر شب


پدر، روح‌القدس، مصلوب کن دیگر پسرها را

که با بی‌غیرتی‌ها ذکرِ معجر می‌کند هر شب


سلام آورده‌ام تقدیم روز بی‌تمنّایت

خدا خورشید را تسلیمِ حیدر(ع) می‌کند هر شب


نظرات 1 + ارسال نظر
حمید چهارشنبه 6 اسفند‌ماه سال 1399 ساعت 11:02 ب.ظ https://gharghenegah.blogsky.com/

مصطفی جان.. عالی

مخلصم حمید جون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد