چشمۀ چشمهایش

اَللَّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ شاعِرٍ شَعَرَ حَقَّ چَشْمْ هایَشْ

چشمۀ چشمهایش

اَللَّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ شاعِرٍ شَعَرَ حَقَّ چَشْمْ هایَشْ

به قدرِ بوسه‌ای حتی دلم بی‌غم نخواهد شد


خوش‌آمد گوی تیغم، زخم نامحرم نخواهد شد
بزن هر قدر می‌خواهی کسی مرهم نخواهد شد

خیالت تخت چون در ازدحامِ درد تنهایم
از این ویرانه آهی تا قیامت کم نخواهد شد

اگر فصلِ هبوطم دشت، گندمزار هم باشد
دلم دیگر برای طعمه‌ات آدم نخواهد شد

نشستم مرگ را رَج می‌زنم با روز و شب‌هایم
مگر آرام گیرم لیک با آن هم نخواهد شد

مرا بگذار با این روضه‌ها سر می‌کنم آخر
برای عشق چیزی یارتر از غم نخواهد شد


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد