در جان و قلب و فکر و خیالم فقط تویی
تو در تمام عالم و عالم فقط تویی
بار گمان خلق به دوش یقین توست
بر این طریق سیر محالم فقط تویی
من بی تو اعتماد ندارم به کار دهر
آینده و گذشته و حالم فقط تویی
ما را از این قفس به کجا راه میدهند
آنجا که سعیِ بی پر و بالم فقط تویی
غیر از تو نام هیچ کسی را نمیبرم
از هرچه هست، قال و مقالم فقط تویی
وقت طواف دور ضریحت دلم شکست
از چشمههای دور مجالم فقط تویی
از آینه سراغ خودم را گرفتهام
صورت که معنی است و مثالم فقط تویی
تو کیستی که حیرتی و شوق توامان
خود پاسخ خودی و سوالم فقط تویی