چشمۀ چشمهایش

اَللَّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ شاعِرٍ شَعَرَ حَقَّ چَشْمْ هایَشْ

چشمۀ چشمهایش

اَللَّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ شاعِرٍ شَعَرَ حَقَّ چَشْمْ هایَشْ

جسم مرا ز عشق و ز تربت سرشته‌اند


جسم مرا به خاک محبت سرشته‌ای

جان  داده‌ای به من که بگویم حسین(ع) جان


روزی قرار بود که دیوانگی کنیم

امروز از قضا همگی پاک عاقلیم...




در آستانه...


چشم بر هم گذاشتیم گذشت

عمرِ ما در امید و بیم گذشت



...


مثلِ چشمانِ سیاه تو به عالم هیچ کس
رنگ و روی خویش را صرفِ عزادارن نکرد...


نه آب و تابِ تکلّم... نه های و هوی نگاه
غروبِ جمعه ی عاشق همیشه دل گیر است