چشمۀ چشمهایش

اَللَّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ شاعِرٍ شَعَرَ حَقَّ چَشْمْ هایَشْ

چشمۀ چشمهایش

اَللَّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ شاعِرٍ شَعَرَ حَقَّ چَشْمْ هایَشْ

بعضی وقت ها

نارفیقا یاد ِ ما هم باش ... بعضی وقت ها

چشم هایت را ببند و جاش بعضی وقت ها...


لحظه ای ما را به خاطر خواهیت مهمان بکن

تا بفهمی سختی ِ "ای کاش بعضی وقت ها..."

از عشق گریزی نیست...

از عشق گریزی نیست...از صورت زیبا هم

از انس به بانویی در قصه و رویا هم


اینکه من و او تنها زیر ِ غزل ِ باران

در حال ِ قدم رنجه بر خاطره ها با هم ...


باشیم و فقط چیزی از جنس ِغزل باشد

بین من و او ... بعداً ... دو تا دل ِ رسوا هم


باید برود از بین... هر چیز میان ما

یک حرف اگر باشد یا نقطه و کاما هم


ای بانوی رویایی که واقعیت داری

با ما تو مکن کاری که خاطره... با ما هم؟!