کسی به فکر غزل های تو نبود... برو
یکی دو پّک زدی از عالم وجود... برو
ببین که هم قفسانت رسیده اند به اوج
و پای بسته ترین بال پر گشود... برو
به چای و روضه و سیگار و شعر دل بستی
به غیر روضه از این عُلقه ها چه سود؟... برو
برو که هجرت ِ از بودنت اثر دارد
تمام کن همه ی آنچه هست و بود... برو
بکش تمام کثافات ِ عشق را بیرون
دو پُک بزن به خودت بعد مثل دود... برو
خیال کن که دلت فارغ از دو دنیا بود
خیال کن که کسی لیلی ات نبود... برو
تو مصطفای حسینی بزن به شاه رگت
به تیغ معجزه سر را ببر و زود... برو
تو ... یک شبه تمام تمنای من شدی
در دلم جز شعله های نور نیست
کار عشق است و جز این میسور نیست
سینه ام را داغ او آتش زده
دیگر اینجا جای وصف طور نیست
می رسم تا. پشت دیوار بقیع
تا مسیر خانه دیگر دور نیست
بر مشامم بوی یاسی می رسد
سرّ مادر(س) از پسر مستور نیست
سر نهم آخر به تیغ عشق او
روضه جای حرف و شعر و شور نیست
من فنا گشتم به قرب مادرم(س)
تا نگویندم از او ماثور نیست:
شرب خمرم از گل یاس است و بس
کار اعجاز دلم با فاطمس
دیوانگی ما اثر چشم شما بود
این قدر که دل دور و ور چشم شما بود
تا پلک زدی قاعده ی عشق به هم خورد
آشفته شدن ها خطر چشم شما بود
وضعیت بحران زده ی مجمع عشّاق
از روز ازل زیر سر چشم شما بود
مجنون تو لیلا شد و لیلای تو مجنون
تغییر و تحوّل هنر چشم شما بود
خورشید خودش با همه ی نور وجودش
در چرخش هستی قمر چشم شما بود
چون تیر رها شد ز کمان باک نداریم
مژگان سیاهت سپر چشم شما بود
ما معتکف کعبه و شش گوشه ی عشقیم
توفیق همین هم ثمر چشم شما بود
عالم سرِپا مانده اگر . جلوه ی چشمیست
آن چشم که گریان و ترِ چشم شما بود
گفتند که حق گردنِ حق داشتی آقا
چون ذات فقدنا کفرِ چشم شما بود...!!!